جناح گرایی و ذهن درستکار
جناحگرایی و ذهن درستکار
چرا در سیاست و دیگر عرصهها هیچ جناحی به جناح دیگر درست گوش نمیدهد؟چرا داوری منصفانه نسبت به عقیده یا جناح مخالف برای هر عقیده یا جناحی دشوار است؟
در عرصهی سیاست،امروزه در بسیاری از کشورها دستکم دو جناح برجسته وجود دارد که همواره میان آنها جنگ بر سر کسب قدرت و دفاع از خود و حمله بر دیگری در جریان است. افراد متعلق به هر جناح غالباً میکوشند که دامان خود را از خطاها پاک کرده و دامان جناح رقیب را آلوده جلوه دهند. این نزاع رایج (که این روزها در جریان انتخابات ایالات متحده آمریکا نیز به وضوح میتوان مشاهده کرد) نه فقط در عرصهی سیاست و بین دو جناح یا حزب، بلکه در عرصههای مختلفی وجود دارد که علت آن میتواند چیزی به جز انتخاب عقلانی و مستدل انسانها باشد.
شما باهوش هستید؟ شما لیبرال هستید. شما آگاه هستید و فکر میکنید محافظهکاران، سنتگرایان، تندروهای عقاید مختلف، کوتهفکر هستند. شما نمیتوانید درک کنید که چرا مثلاً آمریکاییهای طبقه کارگر به جمهوری خواهان رأی میدهند. شما میفهمید که آنها فریب میخورند. اما ممکن است شما اشتباه کنید.
جاناتان هایت ، روانشناس اجتماعی مشهور که تا سال 2009 ، خود را یک مدافع حزب لیبرال میدانست، در کتاب «ذهن درستکار» ، سعی کرد تا گفتمان سیاسی را با آگاهی عمیقتری از ماهیت انسان بررسی کند. مانند دیگر روانشناسانی که دست به کار پژوهش سیاسی زدهاند ، مانند جورج لاکوف و درو وستن ، هایت معتقد است که مردم اساساً شهودی پیش میروند ، نه منطقی.
یعنی اگر میخواهید دیگران را ترغیب کنید ، باید احساسات آنها را جلب کنید. اما هایت به دنبال چیزی بیشتر از پیروزی است. او به دنبال خردورزی نیز هست، چیزی که آن را “ذهن درستکار” میخواند. سیاست فقط مخالفت با افرادی نیست که با شما مخالف هستند بلکه یادگیری از آنها نیز اهمیت دارد .
هایت با بهرهگیری از مردم شناسی ، نظریه تکامل و روانشناسی تجربی ، تلاش میکند تا ایمان مدرن را به نقد کشیده و به عقلانیت تبدیل کند. از منظر هایت سخن مشهور دیوید هیوم ، فیلسوف اسکاتلندی که گفت ”دلیل برده احساسات است” تا حد زیادی درست بود.
به این سوال که بسیاری از مردم در مورد سیاست میپرسند – چرا طرف مقابل به حرف عقلانی و منطقی گوش نمیدهد؟ – هایت پاسخ میدهد: چون ما هرگز برای گوش دادن به عقل طراحی نشدهایم. وقتی از مردم سوالات اخلاقی میپرسید ، وقتی پاسخ میدهند و مغز آنها را اسکن میکنید ، پاسخها و الگوی فعالسازی مغز نشان میدهد که آنها به سرعت نتیجه میگیرند و بعداً دلیل میآورند تا فقط تصمیم خود را توجیه کنند. خندهدارترین و دردناکترین تصاویر متن مصاحبههای هایت در مورد سناریوهای عجیب و غریب است. آیا رابطه داشتن با مرغ مرده اشتباه است؟ اگر سگ شما بمیرد ، چرا آن را نمیخورید؟ در مصاحبهها ، بیشتر افراد در آزمایشهای روانشناسی اتفاق نظر دارند که این موارد اشتباه است. اما هیچ کس نمیتواند دلیل آن را توضیح دهد.
به عبارت سادهتر هایت از این موضوع نتیجه میگیرد که انسانها ابتدا بر اساس ساختار ژنتیکی و روانی و شرایط محیطی ابتدا به یک عقیده،(مذهبی یا غیرمذهبی) یا جناح سیاسی (چپ یا راست، لیبرال، ملیگرا، سوسیالیست وغیره) گرایش دارند، سپس برای توجیه آن به دنبال دلیل و شواهد میگردند.
مثلاً ابتدا از لحاظ ساختار بیولوژیکی و روانی در سیاست گرایش به راست محافظه کار دارند، سپس برای دفاع از آن به سراغ ادله و شواهد میگردند. به همین سبب کمتر پیش میآید که کسی تغییر موضع دهد و به جناح سیاسی مخالف خود بپیوندد.
مسئله این نیست که مردم تعقل نمیکنند. آنها استدلال میکنند اما استدلالهای آنها حمایت از نتیجهگیری آنهاست. عقل مانند قاضی یا معلم کار نمیکند که بیطرفانه شواهد را سنجیده یا ما را به سمت خرد هدایت کند. بلکه بیشتر مانند یک وکیل مدافع کار میکند تا اعمال و قضاوتهای ما را برای دیگران توجیه میکند.
هایت علاوه بر این معتقد است اگر میان چپ و راست سیاسی با دقت نگاه کنیم خواهیم دید که تنها لیبرالها و چپهای آزادیخواه، عدالتخواه، برابریطلبان میان ملتها و دموکراتها نیستند که از نوعی عقلانیت و منطق برخوردارند. راستهای افراطی و محافظهکاران، ملیگرایان، سنتگرایان نیز در طول تاریخ بشر امتیازها و کارکردهایی داشتهاند که در بسیاری موارد و حتی بیش از چپ ها موجب پیروزی آنها شده است. چون هایت معتقد است این اختلافها، مثل چپ و راست، همواره در طول تاریخ با بشر همراه بوده است.
هایت به چند مثال تاریخی برای کارکرد و پیروزی تفکرات محافظهکارانه بر جناح مقابل اشاره میکند. برای مثال در زندگی قبیلهای اگر به ریش سفید و رییس قبیله توجه نمیشد، با هرج و مرج شانس بقای یک قبیله پایین میآمد و به همین سبب این تفکر محافظهکارانه که با پیروی، تعصب قشری و سنتگرایی همراه بود، امتیازهای زیادی برای بقا بههمراه داشت. مشابه همین نوع تفکر که امروزه در میان محافظه کاران، ملی گرایان، راست گرایان و سنت گرایان وجود دارد و به نظر هایت همچنان دارای امتیازها و کارکردهای بهخصوصی است.
از این رو هایت معتقد است در این مواجهه، ”ذهن درستکار” باید به دنبال یادگیری از جناح مخالف باشد. یعنی ساختن مسیر جدیدی که فراجناحی و با بهرهگیری و یادگیری از نکات مطلوب جناح مخالف باشد. هایت راهکارهایی را ارائه میدهد که مجال پرداختن به تمام آنها نیست، اما چکیدهی مدعای او این است که مثلاً کارگرانی که به محافظهکاران رأی میدهند، نه به دلیل فریب خوردن، بلکه به این دلیل است که با ذهنیت و احساست اخلاقی آنها سازگار است.
او به همراه همکارانش سایتی ساخته که در آن انتخاباتی غیرحزبی و فراجناحی با سازوکار خاصی صورت میگیرد تا افراد توانایی بررسی و اعمال نظر غیر متعصبانه یا کمتر تعصبآمیز را داشته باشند؛ هرچند راه حل پیشنهادی وی دور از دسترس و درعمل بسیار دشوار به نظر میرسد.
با این حال میتوان گفت در مجموع مطالعات و ایدهای که او مبتنی بر روند تکامل (فرگشت) و بررسی علمیِ این پدیده دربارهی گرایشات انسانها بهدست آورده، اهمیت و ارزش بسیار زیادی در شناخت بهتر عقاید و گرایشات انسانها دارد و میتواند دریچهی جدید و بدیعی را پیش روی ما بگشاید.
آرین رسولی پژوهشگر فلسفه-کیهانشناس
منابع:
The Righteous Mind-Jonathan Haidt
ذهن درستکار- جاناتان هایت (این کتاب به فارسی نیز ترجمه شده است.)
دستتون درد نکند واقعا یکی از بهترین مقالاتی بود که خواندم
از شما درخواست دارم درباره ی آرا و نظرات فلاسفه اسلامی چون ملاصدرا نیز مطلب بگذارید
محتوای بسیار عالی بود